محمدجواد روح در هم میهن نوشت: چند روز پیش در کانال تلگرامی «دیروزنامه» که به بازنشر صفحات و اخبار و مطالب روزنامههای قدیمی میپردازد، خبری از روزنامه «سلام»، مورخ ۲۴ آبانماه ۱۳۷۱، جلبتوجه کرد. در این خبر، ترکیب اعضای حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام که از سوی مقامرهبری منصوب شده بودند، دیده میشد. «میرحسین موسوی»، «سیدمحمد موسویخوئینیها» و «عبدالله نوری» ازجمله منصوبشدگان در این خبر بودند؛ ضمن آنکه چهرههای چپگرای وابسته به بیت امام همچون «سیداحمد خمینی»، «شیخ حسن صانعی» و «محمدرضا توسلی» هم در این فهرست حضور داشتند که در کنار حضور مرحوم«حسن حبیبی» عملاً، کفه جریان چپ را سنگینتر میکرد. چنانکه از جناح راست، تنها نام سه عضو برجسته جامعه روحانیت مبارز (محمدرضا مهدویکنی، محمدعلی موحدیکرمانی و حسن روحانی) در میان منصوبان دیده میشد.
ترکیب و نامهای این فهرست، تاحد زیادی رویکرد کلان نظامسیاسی در سالهای نخست پس از درگذشت بنیانگذار را نشان میدهد. رویکردی که در آن، نوعی گرایش به حفظ نیروهای دو بلوک چپ و راست درون نظام وجود داشته است و با آنکه راست سنتی با شکل دادن نظارت استصوابی در انتخابات مجلس چهارم و فضاسازیهای تبلیغاتی و سیاسی، درصدد حذف بخش مهمی از نیروهای چپ خط امام از ارکان قدرت برآمد؛ اما درعینحال، با چنین انتصاباتی حرکت در جهت نگهداشت بزرگان و رهبران جریان چپ در دایره کلی نظامسیاسی بود.
با گذشت ۳۱سال از زمان صدور این حکم، پرسش کلیدی آن است که چرا و چگونه این گرایش کلان، دچار تغییر شد و نهفقط نیروهای بدنه که رهبران جریان چپ نیز کنار گذاشته شدند؟ آیا قابلتصور است چهرههایی چون موسوی، موسویخوئینیها و عبدالله نوری که زمانی از مقامرهبری حکم داشتند و از نظر ایشان صاحب صلاحیت برای تشخیص مصلحت نظام بودند، امروز در حد نمایندگی مجلس یا خبرگان تاییدصلاحیت نشوند؟
طبیعی است در پاسخ این پرسش، به چرخشهای روزگار و تحولات پیاپی سیاسی ایران در این ۳۱سال اشاره میشود؛ همان که در گفتمان رسمی با عباراتی چون «ریزشها و رویشها» توجیه و تبیین ایدئولوژیک میشود. در این نگاه، تغییر موقعیت بزرگان چپ با ساخت قدرت، ناشی از «انحرافات» و «فتنهگریها» و «تندرویها»ی آنان تلقی میشود. مدافعان این دیدگاه، در سالهای اخیر چنان پیش رفتهاند که نهفقط چپگرایان خط امام که چهرههای منسوب به بنیانگذار جمهوری اسلامی همچون سیدحسن خمینی را به کنار گذاشتن آموزهها و اندیشههای ایشان متهم میکنند و حتی از بهکار بردن عنوان «خمینی» برای او، ابا دارند.
رویکرد دیگر در پاسخ به این پرسش آن است که اصالت مواضع و احکام رسمی در همان ۳۱سال قبل را هم، مورد تردید قرار میدهد و آن را در سطح نوعی از تعارفات فرومیکاهد. از این منظر، ممکن است استدلال شود در ابتدای دهه۱۳۷۰ که دوران اوج جایگاه و قدرت ریاستجمهوری و قوهمجریه در نظام سیاسی بود و با حضور هاشمیرفسنجانی در جایگاه ریاستجمهوری و ارتباط نزدیک آن زمان او با رهبری، عملاً «تعیین و تشخیص مصلحت» در جلسات شبانه بزرگان انجام میشد؛ نهادی چون مجمع تشخیص مصلحت، نقش و کارکردی صوری و درجهچندم در مناسبات حاکم داشت و بنابراین، عجیب نبود که کنارگذاشتهشدگان چپ اسلامی را برای تألیف قلوب، حکمی بدهند و در این نهاد جای دهند.
با وجود همه این ملاحظات و احتمالات (که درست هم هست)، بازهم میزان فاصله و شکافی که بین نخبگان حاکم در این سه دهه حادث شده است؛ محل توجه و تأمل دارد. دقت کنیم افرادی که در این لیست حضور دارند، بهنوعی حلقه اول نخبگان حاکم در ابتدای دهه ۱۳۷۰ محسوب میشدند و فارغ از گرایش هریک به چپ و راست، اصلیترین میراثداران نظم و نظامی بودند که پس از دهه اول، امامخمینی برای جانشینان و شاگردان و رهروان خود برجای گذاشت.
اینکه پس از سه دهه، اصلیترین حلقه نخبگان حاکم چنین از هم پاشیده است، بخشی به قدرت جریان انحصارگر در حاکمیت و تقویت نیروی حذف درون سیستم برمیگردد که طی سه دهه گذشته، در هر مقطع بخشی از این نیروها را کنار گذاشته است. (چنانکه فراتر از چپگرایان در یک دهه اخیر، چهرههای محافظهکار و همسوتری چون «هاشمیرفسنجانی»، «علیاکبر ناطقنوری»، «حسن روحانی»، «علی مطهری »و «علی لاریجانی» را هم به جمع غیرخودیها رانده است).
اما از منظری دیگر، این شکاف و جدایی میان بزرگان نشانهای از تغییرات کلان در ارزشها و نگرشهای بخشی از نخبگان حاکم -آنهم در درونیترین سطوح ساخت سیاسی- است؛ روندی که از همان سالهای ابتدایی دهه ۱۳۷۰ در میان نیروهای جوانتر و اندیشهورزتر چپ اسلامی شکل گرفت و با رخداد دومخرداد۱۳۷۶ ظهور و بروز یافت.
با تحولات بعدی و افزایش شکاف، تقابل و تعارض درونساختاری، این روند تشدید شد و دایره نخبگان محذوف که درعینحال به ارزشهای غیررسمی گرایش مییافتند، گسترش یافت. انتخابات ۱۳۸۴ و در ادامه انتخابات ۱۳۸۸ بهنوعی نقاط عطفی در این مسیر بود که اختلافات سیاسی و دستهبندیهای دروننظام را به مرحله تعارض و تقابل کشاند و نهفقط نیروهای جوانتر و بدنه چپ اسلامی و متحدان آن در راست میانه (که از دومخرداد به بعد اصلاحطلب خوانده میشدند)؛ که بزرگان و رهبران این جریانها را که بسیاری از آنان تا آن زمان در جایگاه «استوانههای نظام» تعریف و تایید میشدند، در موضع مخالفت قرار داد. مخالفتی که دیگر، صرفاً امری سیاسی نبود؛ بلکه گفتارهایی را شکل میداد که نوعی گسست رادیکال از گفتمان رسمی را آشکار میکرد.
این اتفاق ازیکسو، نوعی «پیروزی ارزشی» جریانهای منتقد محسوب میشود؛ چراکه نشان میدهد گفتمان غیررسمی تا درون سختترین نهادها و ریشهدارترین نیروهای ساخت سیاسی نفوذ کرده است و گفتمان و مبانی سیاسی-فکری بخش مهمی از حلقه اصلی نخبگان حاکم را متأثر ساخته است. اهمیت این «پیروزی ارزشی» زمانی قابلتوجهتر میشود که به یاد آوریم این تغییرات ارزشی و نگرشی درون ساختاری حادث شده است که طی بیش از چهار دهه با در اختیار داشتن همه امکانات و منابع مالی، رسانهای، تشکیلاتی، آموزشی و… تلاش کرده تا سبکهای متفاوت و غیررسمی زندگی، علم، فرهنگ، اندیشه و ارتباطات را به حاشیه براند و گفتمان رسمی را واجد موقعیتی هژمونیک (مسلط) سازد. حال آنکه نهفقط در سطح جامعه این امر محقق نشده است و همچنان نیروها و نهادهای جدیدی با منابع مالی و تشکیلاتی گسترده خلق میشوند که وعده تحقق این «آرزوی ایدئولوژیک» و این «جامعه آرمانی» را میدهند؛ بلکه، درون ساختار حاکم و میان بخش مهمی از نیروها و نخبگان حامی آن، موج تغییرات ارزشی و نگرشی بنیادین رخ داده است و موقعیت هژمونیک را به گفتمانهای رقیب و بدیلی چون لیبرالیسم و سکولاریسم واگذار کرده است.
این اتفاق و تعارض اما از سوی دیگر و از منظر واقعیات سخت قدرت، آسیبپذیری و ضربهپذیری جامعه و نیز نیروهای سیاسی منتقد گفتمان اقلیت حاکم را افزایش داده است. این مسئله ریشه در تضعیف موقعیت نیروها و شخصیتهایی در ساخت قدرت دارد که پیش از این بیآنکه الزاماً وجه مدنی و میانجی داشته باشند، به علت ارتباط و پایگاهی که در بدنه مدرن جامعه و یا نهادها و نیروهای سنتی و انقلابی داشتند، به نوعی نقش سخنگویی و نمایندگی بخشهایی از جامعه را ایفا میکردند و در عین حال، همچنان با عالیترین سطوح نظام سیاسی در ارتباط و تعامل بودند اما بروز تعارضات درونساختاری و تشدید آن بهویژه در دهه ۸۰، کارکرد و موقعیت دوگانه این نیروها را تضعیف کرد و بسیاری از آنان را به حاشیه راند و در عوض، بستر ارتقای نیروهای نوپدید را فراهم آورد.
در واقع، شکلگیری و پروبال گرفتن نیروها و جریانهایی که به «خالصساز» مشهور شدهاند، در بستر این تعارض درونساختاری ممکن شده است؛ چنانکه جبهه پایداری -به مثابه تشکیلات رسمی این جریان- از پس روی کار آمدن محمود احمدینژاد در سال۱۳۸۴ و بهویژه بحران سیاسی ۱۳۸۸ بود که سر برآورد و طی چند سال از نیرویی حاشیهای به نیروی محوری و غالب در ساخت سیاسی ارتقاء یافت؛ روندی که حتی با وجود دولت هشتساله میانهروها در دوران حسن روحانی نیز متوقف نشد و حتی، بهنوعی زمینه و بهانهای برای تقویت بیشتر این جریان به دست داد. تا آنجا که از آخرین سالهای ریاستجمهوری روحانی، شاهد تثبیت بیپرده و بیتعارف «خالصسازی» بهمثابه الگویی برای تحول ساخت سیاسی و روند اداره کشور از سوی این جریان هستیم و هرچه میگذرد، در بیان و اجرای این روند صریحتر و بیپرواتر و گستردهتر عمل میکنند.
بدینترتیب، تعارض و شکاف بین نخبگان حاکم، همچون چرخ نقالهای کار میکند که مدام ازیکسو طیفهای تجدیدنظرطلب را به حاشیه و بیرون قدرت منتقل میکند و ازسویدیگر، طیفهای رادیکالتری را برمیکشد و پروبال میدهد. شاید تصور شود چرخش این چرخ نقاله اگر سودی ندارد، ضرری هم ندارد؛ چراکه اگر نیروهایی که «مسئلهدار» شدهاند، دچار ریزش میشوند؛ در عوض، نیروهایی جدید را میرویاند و میداندار صحنه سیاست و قدرت میکند و چنانکه ادعا میشود، حاصل این چرخه مدام «خالصسازی» و «پاکسازی» ساخت قدرت خواهد بود.
درحالیکه از منظری انتقادی، اتفاقاً این چرخه، حاصلی جز «ناخالصسازی» نخواهد داشت؛ چراکه در عمل، نیروهای اصیل، ریشهدار و شناختهشده نظام سیاسی را به حاشیه و بیرون ساختار میفرستد و پایگاه اجتماعی نزدیک به آنان را نیز در مقام تعارض با ساختار قرار میدهد و در عوض، نیروهایی ناشناخته و فاقد پایگاه و تبار تاریخی مشخص در تحولات چهار دهه گذشته را برمیکشد که تنها وجه اصلح بودن آنان به بیرونراندهشدگان، ادعای آنان در وفاداری و پایداری است. نیروهایی که برخلاف طیف نخست، نه برآمده از مجموعه تحولات و کشاکشهای پیش و پس از انقلاب، که عموماً محصول زیست گلخانهای و منتفع از گرایشهای حامیپروری درون ساخت سیاسی هستند. با چنین نگاهی است که حتی اگر مدافع «خالصسازی» باشیم؛ جا دارد دعوی این نیروهای نوپدید و مدعی وفاداری را به دیده تردید بنگریم و خروجی نهایی کارشان را اتفاقاً، «ناخالصسازی» سیستم و فراهم کردن بستری برای نفوذ مخالفان کلیت آن، تلقی کنیم.
یادداشت؛
خالصسازی یا ناخالصسازی؟
محمدجواد روح در هم میهن نوشت: چند روز پیش در کانال تلگرامی «دیروزنامه» که به بازنشر صفحات و اخبار و مطالب روزنامههای قدیمی میپردازد، خبری از روزنامه «سلام»، مورخ ۲۴ آبانماه ۱۳۷۱، جلبتوجه کرد. در این خبر، ترکیب اعضای حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام که از سوی مقامرهبری منصوب شده بودند، دیده میشد. «میرحسین موسوی»، «سیدمحمد موسویخوئینیها» و «عبدالله نوری» ازجمله منصوبشدگان در این خبر بودند؛ ضمن آنکه چهرههای چپگرای وابسته به بیت امام همچون «سیداحمد خمینی»، «شیخ حسن صانعی» و «محمدرضا توسلی» هم در این فهرست حضور داشتند که در کنار حضور مرحوم«حسن حبیبی» عملاً، کفه جریان چپ را سنگینتر میکرد. چنانکه از جناح راست، تنها نام سه عضو برجسته جامعه روحانیت مبارز (محمدرضا مهدویکنی، محمدعلی موحدیکرمانی و حسن روحانی) در میان منصوبان دیده میشد.
ترکیب و نامهای این فهرست، تاحد زیادی رویکرد کلان نظامسیاسی در سالهای نخست پس از درگذشت بنیانگذار را نشان میدهد. رویکردی که در آن، نوعی گرایش به حفظ نیروهای دو بلوک چپ و راست درون نظام وجود داشته است و با آنکه راست سنتی با شکل دادن نظارت استصوابی در انتخابات مجلس چهارم و فضاسازیهای تبلیغاتی و سیاسی، درصدد حذف بخش مهمی از نیروهای چپ خط امام از ارکان قدرت برآمد؛ اما درعینحال، با چنین انتصاباتی حرکت در جهت نگهداشت بزرگان و رهبران جریان چپ در دایره کلی نظامسیاسی بود.
با گذشت ۳۱سال از زمان صدور این حکم، پرسش کلیدی آن است که چرا و چگونه این گرایش کلان، دچار تغییر شد و نهفقط نیروهای بدنه که رهبران جریان چپ نیز کنار گذاشته شدند؟ آیا قابلتصور است چهرههایی چون موسوی، موسویخوئینیها و عبدالله نوری که زمانی از مقامرهبری حکم داشتند و از نظر ایشان صاحب صلاحیت برای تشخیص مصلحت نظام بودند، امروز در حد نمایندگی مجلس یا خبرگان تاییدصلاحیت نشوند؟
طبیعی است در پاسخ این پرسش، به چرخشهای روزگار و تحولات پیاپی سیاسی ایران در این ۳۱سال اشاره میشود؛ همان که در گفتمان رسمی با عباراتی چون «ریزشها و رویشها» توجیه و تبیین ایدئولوژیک میشود. در این نگاه، تغییر موقعیت بزرگان چپ با ساخت قدرت، ناشی از «انحرافات» و «فتنهگریها» و «تندرویها»ی آنان تلقی میشود. مدافعان این دیدگاه، در سالهای اخیر چنان پیش رفتهاند که نهفقط چپگرایان خط امام که چهرههای منسوب به بنیانگذار جمهوری اسلامی همچون سیدحسن خمینی را به کنار گذاشتن آموزهها و اندیشههای ایشان متهم میکنند و حتی از بهکار بردن عنوان «خمینی» برای او، ابا دارند.
رویکرد دیگر در پاسخ به این پرسش آن است که اصالت مواضع و احکام رسمی در همان ۳۱سال قبل را هم، مورد تردید قرار میدهد و آن را در سطح نوعی از تعارفات فرومیکاهد. از این منظر، ممکن است استدلال شود در ابتدای دهه۱۳۷۰ که دوران اوج جایگاه و قدرت ریاستجمهوری و قوهمجریه در نظام سیاسی بود و با حضور هاشمیرفسنجانی در جایگاه ریاستجمهوری و ارتباط نزدیک آن زمان او با رهبری، عملاً «تعیین و تشخیص مصلحت» در جلسات شبانه بزرگان انجام میشد؛ نهادی چون مجمع تشخیص مصلحت، نقش و کارکردی صوری و درجهچندم در مناسبات حاکم داشت و بنابراین، عجیب نبود که کنارگذاشتهشدگان چپ اسلامی را برای تألیف قلوب، حکمی بدهند و در این نهاد جای دهند.
با وجود همه این ملاحظات و احتمالات (که درست هم هست)، بازهم میزان فاصله و شکافی که بین نخبگان حاکم در این سه دهه حادث شده است؛ محل توجه و تأمل دارد. دقت کنیم افرادی که در این لیست حضور دارند، بهنوعی حلقه اول نخبگان حاکم در ابتدای دهه ۱۳۷۰ محسوب میشدند و فارغ از گرایش هریک به چپ و راست، اصلیترین میراثداران نظم و نظامی بودند که پس از دهه اول، امامخمینی برای جانشینان و شاگردان و رهروان خود برجای گذاشت.
اینکه پس از سه دهه، اصلیترین حلقه نخبگان حاکم چنین از هم پاشیده است، بخشی به قدرت جریان انحصارگر در حاکمیت و تقویت نیروی حذف درون سیستم برمیگردد که طی سه دهه گذشته، در هر مقطع بخشی از این نیروها را کنار گذاشته است. (چنانکه فراتر از چپگرایان در یک دهه اخیر، چهرههای محافظهکار و همسوتری چون «هاشمیرفسنجانی»، «علیاکبر ناطقنوری»، «حسن روحانی»، «علی مطهری »و «علی لاریجانی» را هم به جمع غیرخودیها رانده است).
اما از منظری دیگر، این شکاف و جدایی میان بزرگان نشانهای از تغییرات کلان در ارزشها و نگرشهای بخشی از نخبگان حاکم -آنهم در درونیترین سطوح ساخت سیاسی- است؛ روندی که از همان سالهای ابتدایی دهه ۱۳۷۰ در میان نیروهای جوانتر و اندیشهورزتر چپ اسلامی شکل گرفت و با رخداد دومخرداد۱۳۷۶ ظهور و بروز یافت.
با تحولات بعدی و افزایش شکاف، تقابل و تعارض درونساختاری، این روند تشدید شد و دایره نخبگان محذوف که درعینحال به ارزشهای غیررسمی گرایش مییافتند، گسترش یافت. انتخابات ۱۳۸۴ و در ادامه انتخابات ۱۳۸۸ بهنوعی نقاط عطفی در این مسیر بود که اختلافات سیاسی و دستهبندیهای دروننظام را به مرحله تعارض و تقابل کشاند و نهفقط نیروهای جوانتر و بدنه چپ اسلامی و متحدان آن در راست میانه (که از دومخرداد به بعد اصلاحطلب خوانده میشدند)؛ که بزرگان و رهبران این جریانها را که بسیاری از آنان تا آن زمان در جایگاه «استوانههای نظام» تعریف و تایید میشدند، در موضع مخالفت قرار داد. مخالفتی که دیگر، صرفاً امری سیاسی نبود؛ بلکه گفتارهایی را شکل میداد که نوعی گسست رادیکال از گفتمان رسمی را آشکار میکرد.
این اتفاق ازیکسو، نوعی «پیروزی ارزشی» جریانهای منتقد محسوب میشود؛ چراکه نشان میدهد گفتمان غیررسمی تا درون سختترین نهادها و ریشهدارترین نیروهای ساخت سیاسی نفوذ کرده است و گفتمان و مبانی سیاسی-فکری بخش مهمی از حلقه اصلی نخبگان حاکم را متأثر ساخته است. اهمیت این «پیروزی ارزشی» زمانی قابلتوجهتر میشود که به یاد آوریم این تغییرات ارزشی و نگرشی درون ساختاری حادث شده است که طی بیش از چهار دهه با در اختیار داشتن همه امکانات و منابع مالی، رسانهای، تشکیلاتی، آموزشی و… تلاش کرده تا سبکهای متفاوت و غیررسمی زندگی، علم، فرهنگ، اندیشه و ارتباطات را به حاشیه براند و گفتمان رسمی را واجد موقعیتی هژمونیک (مسلط) سازد. حال آنکه نهفقط در سطح جامعه این امر محقق نشده است و همچنان نیروها و نهادهای جدیدی با منابع مالی و تشکیلاتی گسترده خلق میشوند که وعده تحقق این «آرزوی ایدئولوژیک» و این «جامعه آرمانی» را میدهند؛ بلکه، درون ساختار حاکم و میان بخش مهمی از نیروها و نخبگان حامی آن، موج تغییرات ارزشی و نگرشی بنیادین رخ داده است و موقعیت هژمونیک را به گفتمانهای رقیب و بدیلی چون لیبرالیسم و سکولاریسم واگذار کرده است.
این اتفاق و تعارض اما از سوی دیگر و از منظر واقعیات سخت قدرت، آسیبپذیری و ضربهپذیری جامعه و نیز نیروهای سیاسی منتقد گفتمان اقلیت حاکم را افزایش داده است. این مسئله ریشه در تضعیف موقعیت نیروها و شخصیتهایی در ساخت قدرت دارد که پیش از این بیآنکه الزاماً وجه مدنی و میانجی داشته باشند، به علت ارتباط و پایگاهی که در بدنه مدرن جامعه و یا نهادها و نیروهای سنتی و انقلابی داشتند، به نوعی نقش سخنگویی و نمایندگی بخشهایی از جامعه را ایفا میکردند و در عین حال، همچنان با عالیترین سطوح نظام سیاسی در ارتباط و تعامل بودند اما بروز تعارضات درونساختاری و تشدید آن بهویژه در دهه ۸۰، کارکرد و موقعیت دوگانه این نیروها را تضعیف کرد و بسیاری از آنان را به حاشیه راند و در عوض، بستر ارتقای نیروهای نوپدید را فراهم آورد.
در واقع، شکلگیری و پروبال گرفتن نیروها و جریانهایی که به «خالصساز» مشهور شدهاند، در بستر این تعارض درونساختاری ممکن شده است؛ چنانکه جبهه پایداری -به مثابه تشکیلات رسمی این جریان- از پس روی کار آمدن محمود احمدینژاد در سال۱۳۸۴ و بهویژه بحران سیاسی ۱۳۸۸ بود که سر برآورد و طی چند سال از نیرویی حاشیهای به نیروی محوری و غالب در ساخت سیاسی ارتقاء یافت؛ روندی که حتی با وجود دولت هشتساله میانهروها در دوران حسن روحانی نیز متوقف نشد و حتی، بهنوعی زمینه و بهانهای برای تقویت بیشتر این جریان به دست داد. تا آنجا که از آخرین سالهای ریاستجمهوری روحانی، شاهد تثبیت بیپرده و بیتعارف «خالصسازی» بهمثابه الگویی برای تحول ساخت سیاسی و روند اداره کشور از سوی این جریان هستیم و هرچه میگذرد، در بیان و اجرای این روند صریحتر و بیپرواتر و گستردهتر عمل میکنند.
بدینترتیب، تعارض و شکاف بین نخبگان حاکم، همچون چرخ نقالهای کار میکند که مدام ازیکسو طیفهای تجدیدنظرطلب را به حاشیه و بیرون قدرت منتقل میکند و ازسویدیگر، طیفهای رادیکالتری را برمیکشد و پروبال میدهد. شاید تصور شود چرخش این چرخ نقاله اگر سودی ندارد، ضرری هم ندارد؛ چراکه اگر نیروهایی که «مسئلهدار» شدهاند، دچار ریزش میشوند؛ در عوض، نیروهایی جدید را میرویاند و میداندار صحنه سیاست و قدرت میکند و چنانکه ادعا میشود، حاصل این چرخه مدام «خالصسازی» و «پاکسازی» ساخت قدرت خواهد بود.
درحالیکه از منظری انتقادی، اتفاقاً این چرخه، حاصلی جز «ناخالصسازی» نخواهد داشت؛ چراکه در عمل، نیروهای اصیل، ریشهدار و شناختهشده نظام سیاسی را به حاشیه و بیرون ساختار میفرستد و پایگاه اجتماعی نزدیک به آنان را نیز در مقام تعارض با ساختار قرار میدهد و در عوض، نیروهایی ناشناخته و فاقد پایگاه و تبار تاریخی مشخص در تحولات چهار دهه گذشته را برمیکشد که تنها وجه اصلح بودن آنان به بیرونراندهشدگان، ادعای آنان در وفاداری و پایداری است. نیروهایی که برخلاف طیف نخست، نه برآمده از مجموعه تحولات و کشاکشهای پیش و پس از انقلاب، که عموماً محصول زیست گلخانهای و منتفع از گرایشهای حامیپروری درون ساخت سیاسی هستند. با چنین نگاهی است که حتی اگر مدافع «خالصسازی» باشیم؛ جا دارد دعوی این نیروهای نوپدید و مدعی وفاداری را به دیده تردید بنگریم و خروجی نهایی کارشان را اتفاقاً، «ناخالصسازی» سیستم و فراهم کردن بستری برای نفوذ مخالفان کلیت آن، تلقی کنیم.
لینک کوتاه خبر:
http://jaryaneno.ir/?p=10244
گزارش گاردین از قهر جوانان ایرانی با انتخابات؛ «جلیلی و پزشکیان فرقی با هم ندارند»
واکنش وزیر کشور به ادعای احتمال تقلب در انتخابات
بیرانوند: پولکی نیستم
هماهنگی عجیب شبکه های خبری معاند با طرفداران کاندیدای خاص در تخریب دکتر پزشکیان
۱۰ فایده گریه کردن
برای نخستین بار یک زن به ریاست ستاد ارتش کانادا منصوب شد
دولت برای ۶ میلیارد دلار ارز مسدودی کرهجنوبی چنان تبلیغاتی راه انداخت انگار فتح خیبر کرده!/اما برای پرونده فساد “دبش” …
شهادت رئیسی، وزیر خارجه، امام جمعه تبریز، استاندار تبریز و دیگر همراهان رئیس جمهور
پلتفرمهای روسی در راه ایران/ افزایش نگرانیها از گسترش فیلترینگ
افزایش سقف تسهیلات بانک ملی وسپه به ۳۰۰ میلیون
ایمنآبادی؛ کار به جایی رسیده که مردم الان دیگر برای اموات از دست رفته روحانی صلوات میفرستند
ختم غائلهی شهرنو؛ «چند نفر از خانمهای خیلی جوان اش را به کارمندان خودمان دادیم»
عربستان در عملیات ایران علیه اسرائیل نقش داشت؟
پزشکیان یا جلیلی / زندگی با دولت ضد تحریم یا آغاز زندگی پر هراس
وقوع سانحه برای بالگرد حامل رئیسی در آذربایجان شرقی/ بخشی از اعضای دولت عازم تبریز شدند/ هلال احمر: ۴۰ تیم واکنش سریع در حال جستجو هستند
واکاوی درگیری در میزگرد فرهنگی پزشکیان / فاضلی مقصر بود یا اسفندیاری؟
حمله تروریستی کرمان کار داعش بود یا اسرائیل؟
آخرین عکس و مصاحبه صادق زیباکلام قبل از رفتن به زندان
پرونده تتلو در چه وضعیتی است؟
رهبر انقلاب: اگر پیامبر هم میخواست خالصسازی کند، کسی در اطرافش باقی نمیماند
پزشکیان: ثبات را به بورس برمی گردانیم نه اینکه کسری بودجه را از بورس جبران کنم
او سی دی چیست؟اختلال وسواس فکری-اجباری
سرگردانی ۳میلیون رای قالیباف در دوقطبی انتخابات/ سناریوهای احتمالی مرحله دوم کدامند؟
موج مهاجرت اینبار سراغ خلبانها رفت/دردسر جدید برای ایرلاینهای ایرانی
اختصاصی : مسیر طولانی برجام در دولت رئیسی/ افت سه سطحی طبقات جامعه در شان نظام نیست
کدام استانها همستر کامبت را بیشتر جستجو کردند؟/سیستان و بلوچستان و کردستان در صدر
سپاه چگونه به ترور شهید موسوی پاسخ می دهد
گزارش جنجالی مجلس از موسسه مصاف منتشر شد/برخی پولها به حساب خواهر و پدر رائفیپور واریز شده+ اسناد
هنجارشکنی در مراسم فارغالتحصیلی پردیس کیش دانشگاه شریف +فیلم
زمینخواری ۱۰۰۰ میلیاردی آیت الله صدیقی و پسران
پزشکیان: مردم با ۱۰ میلیون حقوق نمیتوانند زندگی کنند
کاسبی با فروش کارتخوان بدون مالیات / ۳۵ میلیون بده فرار کن!
آزاد ارمکی: این میزان مهاجرت در هر نظام سیاسی رخ داده بود، هزار بار روشهایش را تغییر میداد، اما در ایران آب از آب تکان نمی خورد
تتلو در زندان به چه کارهایی مشغول است؟ / قرآن میخواند و روزه میگیرد
کاسبی با تشخیص طلای تقلبی / هر تست ۳۵۰ هزار تومان!
۳/۳ میلیارد دلار اختلاس “دبش” معادل بازسازی کل مدارس فرسوده ایران/ رفع کامل آلودگی هوای کلانشهرها با این رقم
پسر جوان دختر عاشق را از خانه فراری داد
رییس سازمان سینمایی:پرونده جشنواره جهانی فیلم فجر بسته شده است/ شرایط موثر بر فروش
احتمال غیرحضوری شدن مدارس تهران در روز سهشنبه
غرق شدن بیش از ۶۰ پناهجو در سواحل لیبی
اختلاف مداحها بر سر کاندیدای محبوب؛ کریمی در تیم قالیباف و منصور ارضی کنار جلیلی ایستاد
بارش برف و باران در این استانهای ساحلی / آلودگی تهران کاهش مییابد
اعلام رسمی منتخب حوزه نور و محمودآباد در مجلس دوازدهم
ستاره تیم ملی بازیکن عربستان شد!
خرمشاهی؛ هر نوع توقیف وسایل نقلیه شخصی به بهانه حجاب، خلاف قوانین است!
پزشکیان: رهبری را قبول دارم؛ اصلا ذوب او هستم
اردوغان دست رد به سینه آمریکا زد
“ضرب و شتم” یک مأمور امر به معروف در همدان
افشاگری رسانه اسرائیلی درباره برنامه تلآویو برای پایان جنگ غزه
فوری/لغو مسابقات لیگ برتر فوتبال
سریال «گناه فرشته» کمی بیشتر از یک «قصه»!
خانم مجری به خاطر این حرکت روی آنتن زنده اخراج شد! +عکس
ترامپ یکی از ۵۰۰ میلیاردر برتر جهان شد
حقوق ۳۵ میلیون تومانی کارگری در کشور همسایه ایران!
بانکیپور، نماینده مجلس: امکان تصویربرداری دوربینی را در لایحه حجاب آوردهایم/ اگر فرد نگذارد عکسش گرفته شود پلیس باید فرد بیحجاب را به اولین مقر پلیس تحویل دهد
سخنگوی حزب اعتماد ملی: ۳۰ میلیون زن در معرض اتهام بدحجابیاند/ کفگیر دولت ته دیگ خورده میخواهد از مردم جریمه بدحجابی بگیرد
واکنش سرمربی پرسپولیس به اشتباهات بیرانوند
درخواست یکی از نخبگان از رهبر انقلاب که به سود همه تمام شد!+فیلم
جسد یک پسر ۱۶ ساله در منطقه ابوذر یاسوج پیدا شد
واکنش وزیر علوم به برکناری رئیس دانشگاه شریف
رشیدی کوچی: سفارت اسرائیل در آذربایجان را بزنید
اولین جلسه دادگاهی تتلو (+عکس)
کشف نفت شیل در ۱۰ نقطه ایران
درخواست وزیر خارجه استرالیا برای خویشتنداری ایران
ورود یگان ویژه به کویر!
بسته شدن درهای اروپا به روی کامیونهای ایرانی+دلیل
تصویر روز:
عکس جالب از استقبال مردم ارومیه از پزشکیان+عکس
گزارش گاردین از قهر جوانان ایرانی با انتخابات؛ «جلیلی و پزشکیان فرقی با هم ندارند»
واکنش وزیر کشور به ادعای احتمال تقلب در انتخابات
بیرانوند: پولکی نیستم
هماهنگی عجیب شبکه های خبری معاند با طرفداران کاندیدای خاص در تخریب دکتر پزشکیان
۱۰ فایده گریه کردن
برای نخستین بار یک زن به ریاست ستاد ارتش کانادا منصوب شد