عوض کردن جای زندانی و زندانبان، وقتنشناسی در انتشار این نامه با توجه به سالگرد فوت مهسا امینی، آقازاده بودن نویسنده و مقصر بودن پدر او در بسیاری از این مسائل از جمله واکنشهای منفی و تندی بود که به نامه «زندان در زندان» نشان داده شد.
به گزارش جریان نو:فائزه، همواره و همیشه یکی از جنجالیترین فرزندان مرحوم هاشمی رفسنجانی است. هم نامش به عنوان فردی که در عرصه ورزش زنان منشاء خدماتی بوده برده میشود، هم آقازادهای که فارغ از درست یا نادرست بودن نظرات و اندیشهاش، همیشه آنها را بیان کرده است. فائزه هاشمی چند روز قبل نامهای از درون زندان اوین با تیتر «زندان در زندان» نوشت که واکنشبرانگیز شد.
نامه فائزه هاشمی بیشتر به خاطر محتوای آن و نکاتی که بیان کرده بود، بازتاب گستردهای پیدا کرد. او در این نوشته هم به دروغها یا بزرگنماییهایی که در زندان صورت میگیرد اشاره کرد، هم به رفتارهای شخصی و عمومی افراد و هم این که انگار هر کدام از انسانها یک دیکتاتور کوچک درون خود دارند. او در نهایت از اصلاحات ساختاری دفاع کرد و به طرز غریبی میگوید که احتمالاً در زندان توسط همبندیهایش کشته خواهد شد. محمدحسین آقاسی وکیل فائزه هاشمی در این باره به خبرگزاری ایلنا گفت: « قبلا اقداماتی صورت گرفته بود تا احتمالا به ایشان آزادی مشروط تعلق بگیرد که این کار انجام نشد. پروندههای ایشان تجمیع شده و میزان مجازاتی که باید تحمل کنند ۳ سال و ۷ ماه است که حدود ۲ سال از آن حکم را تحمل کرده اما دادستان با آزادی مشروط ایشان مخالفت کرده، بنابراین در مهر ماه سال آینده محکومیت ایشان به پایان خواهد رسید.»
فائزه هاشمی در چند خط
او یکی از دو دختر مرحوم هاشمی رفسنجانی و از لحاظ سیاسی جنجالیترین فرزند از میان ۵ فرزند رئیسجمهورِ اسبق و مرد شماره ۲ ایران است. در کارنامه او، عناوین مختلفی وجود دارد که تقریباً هیچ کدام از آنها خالی از حواشی نبود. او نماینده دور پنجم مجلس، رئیس فدراسیون تعطیل شده اسلامی ورزش زنان، مدیرمسئول روزنامه توقیفی زن و نامزد شکستخورده انتخابات مجلس ششم است. برخی او را احیاگر ورزش زنان پس از پایان جنگ مینامند. هوشنگ شهابی، استاد روابط بینالملل و تاریخ دانشگاه بوستون آمریکا، در مقالهای با عنوان «هیولای جهانی شدن: ورزش و تجدد در ایران» در شماره ژوئن- سپتامبر ۲۰۰۲ نشریه «The International Journal of the History of Sport» نوشت:
« اواسط دهه ۱۳۶۰ امکانات ورزشی زنان آنقدر محدود بود که هفتهنامه مختص مسائل زنان، «زن روز»، مجموعه مقالاتی در انتقاد از این وضعیت منتشر کرد. بعد از سال ۱۳۶۸ که علیاکبر هاشمی رفسنجانی به ریاستجمهوری رسید، اوضاع بهتر شد. دختر او، فائزه هاشمی، علاقهای شخصی به ورزش زنان داشت و شد رئیس سازمان ورزش زنان و نایبرئیس کمیته ملی المپیک و عزم احیای ورزش زنان را کرد. جنگ با عراق تمام شده بود و حکومت حالا میتوانست پول بیشتری خرج ورزش زنان بکند؛ تالارهای ورزشی و استخرهایی را به زنان اختصاص دادند. در این مجموعههای ورزشی، زنها مطابق قوانین و معیارهای بینالمللی مسابقه میدادند اما مردها اجازه حضور نداشتند. زنان ایرانی الان در ۲۲۵ رشته ورزشی مختلف فعالاند، از جمله ورزشهای انفرادی چون تنیس، کاراته و سوارکاری، و ورزشهای تیمی چون هندبال، بسکتبال و هاکی. برای زنان ورزشکار معلول هم امکاناتی مهیا است. ممنوعیت حضور مردان در تالارهای ورزشی مختص زنان به افزایش چشمگیر تعداد مربیان و داوران زن انجامیده. به علاوه، انبوهی زنان سنتیتر که از حضور در محیطهای مختلط ابا داشتند، حالا با خیال راحت میتوانند علائق ورزشیشان را پی بگیرند.
در مهرماه ۱۳۷۰ و به قصد بحث درباره شعائر و اخلاقیات حضور زنان مسلمان در عرصههای ورزشی، هاشمی نخستین همایش همبستگی ورزش بانوان کشورهای اسلامی را برگزار کرد. سخنرانی افتتاحیه را علیاکبر هاشمی رفسنجانی، رئیسجمهور، ایراد کرد و گفت ورزش ضرورتی گریزناپذیر برای زنان است، زنانی که باید سالم، شاداب و سرزنده باشند و بتوانند اوقات فراغتشان را پر کنند. همایش به تأسیس سازمانی انجامید که سالهای ۱۳۷۲ و ۱۳۷۶ «بازیهای همبستگی ورزش بانوان کشورهای اسلامی» را برگزار کرد و بدل به یکی از سازمانهای مهم ورزش زنان در جهان اسلام شد. در این بازیها، در غیاب کامل مردان، زنانی از عمده کشورهای مسلمان با هم رقابت کردند. تفکیک زنان از مردان در میدانهای ورزشی تا همین امروز کماکان پابرجا است، اما به قصد دادن این پیام به دنیا که به رغم این قضیه زنان ایرانی در عرصههای ورزشی حاضر و فعالاند، در بازیهای المپیک آتلانتا پرچم ایران به دست تنها زن هیات ایران بود که در رشته تیراندازی زنان کشورش را نمایندگی میکرد.» (دیپلماسی ایرانی، ۱۳۹۳) فائزه هاشمی سال ۱۴۰۰ در مصاحبهای که با ایسنا داشت، کارهایی که در ورزش انجام داد را ماندگارتر از فعالیتهای سیاسیاش دانست.
جنجالهای سیاسی
اگر بخواهیم جنجالهای سیاسی فائزه هاشمی را به تفصیل بررسی کنیم، از ظرفیت این گزارش خارج است. هر کدام از آنها در مکانی و به فراخور زمانی رخ داده است. فائزه هاشمی، در جریان وقایع پس از انتخابات ۱۳۸۸، دو بار بازداشت و آزاد شد. سال ۱۳۸۹ در شهرری مورد فحاشی فردی به نام سعید تاجیک قرار گرفت. مرگ پدرش را مشکوک میداند و مدعی شده است که در بدن مرحوم رفسنجانی، رادیواکتیو وجود داشته است. پدر همسر او حسن لاهوتی از چهرههای شناخته شده ابتدای انقلاب و یکی از مسافران پرواز امام خمینی از نوفل لوشاتو به تهران و نماینده مجلس اول بود. لاهوتی در جریان وقایع سال ۶۰ و پس از پسرش که عضو سازمان بود، بازداشت شد و در زندان درگذشت. فائزه هاشمی از کشته شدن او و پسرش در زندان صحبت کرد. به گفته هاشمی، وحید لاهوتی بر اثر برخورد ضربه به سرش در زندان کشته شد.
فائزه هاشمی به گفته خودش تا کنون ۵ بار محکوم شده و جمعاً ۱۲ سال حکم گرفته است. او یکبار در سال ۱۳۹۱ به زندان رفت و بار دیگر در سال ۱۴۰۱. آخرین حکم او ۵ سال زندان و ممنوعالخروجی بود که به گفته وکیلش، ظرف سه روز در دادگاه تجدیدنظر تائید شد. فائزه هاشمی هر دو بار با حکم قاضی ابوالقاسم صلواتی به زندان افتاده است.
واکنشها به نامه او
فائزه هاشمی در نامه خود از هیچ زن زندانی نام نبرد اما انتقادات زیادی به رفتارهای برخی از آنان به خصوص زندانیان چپ وارد کرد. احمد زیدآبادی روزنامهنگاری که سابقه زندان طولانی دارد، در یادداشتی تلگرامی نوشت: « فائزۀ هاشمی با انتشار نامهای از داخل زندان به موضوعاتی اشاره کرده است، که برای هر زندانکشیدۀ باتجربه و مستقلی، طنینی آشنا دارد. خانم هاشمی با نوشتن این نامه، شجاعت بیمانندی از خود نشان داده است. چنین حرکتی شجاعتی فراتر از به چالش کشیدن مخوفترین دولتها را طلب میکند و فقط کسانی ارزش و اهمیت آن را فهم میکنند که تجربهای مشابه داشته باشند.
در زندانهای دوران پهلوی هم داستان همین بوده است، اما قربانیان این شیوهها، عمدتاً از سر محافظهکاری اما با پوشش مصلحتگرایی و پیشگیری از “سوءاستفادۀ رژیم” روی مشکلات خاک میریختند و تمام بدسگالیها را به “فشار زندان” نسبت میدادند. به همین دلیل، پس از آنکه درهای زندان گشوده شد، مردم عادی، تک تک زندانیان سیاسی را بر دوشهای خود گرفتند و با شور و شوق آنان را در شهر چرخاندند، غافل از آنکه چند ماه بعد، برخی از همین “قهرمانان” از شدت جاهطلبی شخصی و گروهی، به روی هم اسلحه خواهند کشید و به جای آزادی و دمکراسی و عدالت، جامعه را غرق خشونت و خونریزی خواهند کرد.
خانم هاشمی باید منتظر تندترین حملههای لفظی از هر سو علیه خود باشد، اما شجاعت اخلاقی و سیاسی او که “صدای بیصدایان واقعی” شده است، نزد خداوند بیاجر نخواهد ماند.»
عباس عبدی، دیگر روزنامهنگاری که او نیز سابقه زندان دارد هم در واکنش به این نامه نوشت: «گرچه ۳۸ ماه زندان بودم ولی از همان موقع همیشه خوشحال بودم که علیرغم سختیهای زندان انفرادی، فقط یک ماه را در بند عمومی به سر بردم. این حس ناشی از تجربیات زندانیان بند سیاسی(پیش و پس از انقلاب) بود که یا شنیده یا مطالعه کرده بودم و هیچگاه دوست نداشتم در چنین فضایی آکنده از بدبینی و اتهام زنی و بستهای زندگی کنم.
جالب است که در همان یک ماهی که در بند عادی بودم زندانیان سیاسی این بند در اقلیت بودند و تازه از بند سیاسی به آنجا آمده بودند و چقدر از فضای بند زندان سیاسی بد میگفتند و خوشحال بودند که به بند زندانیان عادی و مالی آمدهاند. در این سالها هم توصیفهای زیادی از زندان عمومی بندهای سیاسی شنیده بودم که موجب تأسف بود. بخشی از بدبختیهای دوران پس از انقلاب محصول همین تنشهای درون زندان بود که پس از انقلاب روی مردم و جامعه آوار شد.»
پروانه سلحشوری، نماینده اصلاحطلب مجلس دهم نوشت: «نوشتن دردنامه، نشانگر عمق عدم رواداری در جامعهای است که حتی زندانیان تحمل عقاید یکدیگر را ندارند. بستر اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و عدالت قضایی در ایران نیازمند جدی تحول، رواداری و مدارا است.»
این نامه واکنشهای منفی نیز کم نداشت. با توجه به این که هاشمی بیشتر زندانیان چپ را مورد نقد قرار داد، برخی افراد منتسب به این جریان فکری واکنشهای تندی به او نشان دادند. عوض کردن جای زندانی و زندانبان، وقتنشناسی در انتشار این نامه، آقازاده بودن نویسنده و مقصر بودن پدر او در بسیاری از این مسائل از جمله واکنشهای منفی و تندی بود که به نامه «زندان در زندان» فائزه هاشمی نشان داده شد.
منبع:فرارو