تهرانِ دههی چهل همچون جوانی ورزشکار و پرانرژی با شتاب در حال رشد و گسترش است!
به گزارش جریان نو؛ همین چند روز پیش بود که خبر رسید استاد جهانگیر درویش، معمار مشهور ایرانی از میان ما رفته. او متعلق به دوران طلایی تهران است. تهرانِ دههی چهل همچون جوانی ورزشکار و پرانرژی با شتاب در حال رشد و گسترش بود! هر روز ساکنان مناطق، نیازهای تازهای داشند؛ سینما، تئاتر، پارک و ورزشگاه. ورزشگاه فرحآباد در چنین روزگاری متولد شد اما انگار ورزشگاه زیبا و مدرن در تمامی دورانها به نسبت همتایانش، مغفول و فراموش شده ماند! انگار هرگز زمان و آنِ این استادیوم نرسید. چه روزگاری که به بازیهای آسیایی نرسید، چه زمانهای که میزبان اسرای غریب شد و چه سالهایی که هر گاه چمن استادیوم آزادی ناتوان شد قرعه به نام تختی افتاد!
استادیوم تختی تهران؛ از نماد مدرنیته تا انزوای امروز
استادیوم تختی یکی از برجستهترین آثار معماری ورزشی ایران است. این استادیوم که در شرق تهران ساخته شد، روزی نماد مدرنسازی و پیشرفت در ورزش کشور بود، اما امروز حال و روز دیگری دارد. داستان این استادیوم، همچون تهران، فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته و گوشهای از تاریخ معماری، ورزش و حتی سیاست ایران را در خود جای داده است.
پیشینه فرحآباد؛ شکارگاه سلطنتی تا منطقهای خوشآبوهوا
در دوران قاجار، منطقه فرحآباد، واقع در شرق تهران، به دلیل آبوهوای خوش و موقعیت جغرافیایی مناسب، به شکارگاه و محل تفریح شاهان تبدیل شده بود. این منطقه، که به دوشانتپه نیز معروف بود، یکی از مکانهای محبوب ناصرالدین شاه برای اقامت و تفریح بود. بناهای متعددی در این منطقه ساخته شدند، از جمله قصر سلطنتی که بعدها در توسعه شهری تهران به یکی از نقاط مهم تبدیل شد. با گسترش تهران در دوران پهلوی، فرحآباد نیز به بخشی از طرحهای توسعه شهری تبدیل شد. در دهههای ۲۰ و ۳۰، محلههایی مانند نارمک و تهرانپارس با ساختارهای شهرسازی مدرن شکل گرفتند. این توسعه، زمینهساز ساخت زیرساختهای جدیدی شد که یکی از مهمترین آنها، استادیوم فرحآباد بود.
معمار استادیوم؛ جهانگیر درویش و طراحی یک شاهکار
طرح ساخت استادیوم فرحآباد در سال ۱۳۴۵ به جهانگیر درویش، معمار برجسته ایرانی، سپرده شد. درویش که تحصیلات خود را در دانشگاه پلیتکنیک تورین ایتالیا به پایان رسانده بود، در آن زمان به دلیل طراحیهای خلاقانه و توانایی در اجرای پروژههای پیچیده شناخته میشد. جهانگیر درویش در مصاحبهای درباره پروژه ساخت استادیوم فرحآباد، آن را یکی از چالشبرانگیزترین پروژههای خود دانسته بود. او بیان کرده بود که در ابتدا بسیاری از مهندسان اروپایی این پروژه را غیرممکن میدانستند. با این حال، او با استفاده از فناوریهای نوین و ایدههای خلاقانه، موفق شد این سازه را به یکی از برجستهترین ورزشگاههای آن دوران تبدیل کند.
ویژگیهای برجسته معماری
یکی از شاخصترین ویژگیهای استادیوم تختی، سقف معلق آن است که با استفاده از کابلهای فولادی طراحی شده است. این ساختار، که برای اولین بار در ایران اجرا شد، از معدود نمونههای مشابه در جهان به شمار میرود. سقف معلق استادیوم تختی از نظر فنی و زیباییشناسی، یک شاهکار معماری محسوب میشود و حتی با استانداردهای جهانی آن زمان قابل مقایسه است. جهانگیر درویش در طراحی این استادیوم، از فرمهای معماری ایرانی و باروک الهام گرفته و آنها را با مفاهیم مدرن سازهای تلفیق کرده است. یکی از جذابیتهای این طراحی، عدم تکرار فرمهای سقف در بخشهای مختلف استادیوم است، به گونهای که هر قسمت از سقف، شکلی منحصربهفرد دارد.
نقطه اوج استادیوم تختی
استادیوم فرحآباد در ۲۲ مهر ۱۳۵۴، با حضور شاه، فرح دیبا و کنستانتین دوم، پادشاه یونان، بهطور رسمی افتتاح شد. این افتتاحیه که نشاندهنده اهمیت بالای این پروژه برای حکومت وقت بود. این ورزشگاه، که ظرفیت ۳۰ هزار نفری داشت، شامل زمین اصلی فوتبال، سالنهای چندمنظوره سرپوشیده، زمینهای تمرینی و پارکینگ بود. استادیوم فرحآباد برای میزبانی مسابقات ملی و بینالمللی طراحی شده بود و از امکاناتی برخوردار بود که در زمان خود در منطقه بینظیر محسوب میشد.
دوران پس از انقلاب
با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، نام استادیوم به تختی تغییر یافت، اما سرنوشت آن نیز مانند بسیاری از نمادهای مدرن آن دوران دستخوش تغییر شد. در طول جنگ تحمیلی، این ورزشگاه به اردوگاه اسرای عراقی تبدیل شد. روایتهای متعددی از این دوران وجود دارد. به گفته علی اصغری، مدیرعامل وقت کانون بازنشستگان هلال احمر، ورزشگاه تختی به بیمارستان صحرایی برای مجروحان جنگی و اسرای عراقی تبدیل شده بود. چادرهای گروهی، تختهای سربازی و بخشهای سرپوشیده ورزشگاه، برای ارائه خدمات درمانی به اسرای جنگی استفاده میشد.
چرا استادیوم تختی نیمهکاره ماند؟
یکی از ویژگیهای عجیب استادیوم تختی، نبود جایگاه تماشاگران در ضلع شرقی است. این تصمیم که در ابتدا انتقادهای زیادی به همراه داشت، به دلیل ملاحظات نور خورشید اتخاذ شده بود. جهانگیر درویش توضیح داده است که به دلیل تابش مستقیم آفتاب در ساعات برگزاری مسابقات، جایگاه شرقی حذف شده است. این تصمیم، که از نظر فنی منطقی بود، باعث شد که استادیوم تختی هیچگاه جذابیت استادیومهایی مانند آزادی یا شیرودی را پیدا نکند و به حاشیه رانده شود.
معماری استادیوم تختی؛ الگویی برای جهان
استادیوم تختی، با سقف معلق و طراحی منحصربهفرد، نه تنها در ایران بلکه در سطح بینالمللی نیز به عنوان یک اثر الهامبخش شناخته شده است. به گفته سروش مهاجری، معمار و پژوهشگر، پیچیدگیهای سازهای این استادیوم و اجرای دقیق آن، آن را به یکی از ارزشمندترین آثار معماری معاصر ایران تبدیل کرده است. او پیشنهاد داده است که این سازه بهعنوان میراث جهانی به ثبت برسد.
بازگشت به فوتبال؛ روزهای دوباره ورزشگاه تختی
در اواخر دهه ۷۰، با بازسازی استادیوم آزادی و کمبود ورزشگاههای استاندارد در تهران، دوباره نگاهها به سمت استادیوم تختی معطوف شد. این ورزشگاه که در دهههای پیش از آن عمدتاً برای مسابقات دو و میدانی استفاده میشد، به محل برگزاری مسابقات فوتبال ردههای پایینتر تبدیل شد. با این حال، استادیوم تختی هیچگاه به جایگاه اولیه خود بازنگشت و همچنان از مشکلات زیرساختی رنج میبرد. نبود جایگاه شرقی و طراحی غیرمعمول آن، از جمله عواملی بودند که مانع از جذب گسترده تماشاگران شدند.
میراثی برای آینده
استادیوم تختی، با تمام چالشها و مشکلاتش، هنوز هم به عنوان یکی از نمادهای معماری مدرن ایران شناخته میشود. این سازه که روزی بهعنوان نمادی از مدرنیته در پایتخت شناخته میشد، امروز در گوشهای از تهران به گذشته نگاه میکند. تاریخ استادیوم تختی، نه تنها داستانی از ورزش و معماری، بلکه بخشی از تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران است. این ورزشگاه، همچنان پتانسیل آن را دارد که با بازسازی و احیای مناسب، دوباره به یکی از مراکز مهم ورزشی و فرهنگی کشور تبدیل شود.
استادیوم تختی، یادآوری است از آنچه ایران میتوانست باشد و آنچه در گذر زمان از دست رفت. شاید روزی دوباره این سازه زیبا و ماندگار، نقشی درخشان در عرصه ورزش و فرهنگ کشور ایفا کند. داستانی که روایت شد، خوانشی بود از قسمت هفتادم «رادیو نیست» که به ماجراهای یکی از پاتوقهای محبوب جوانان قدیم پرداخته بود. این مطلب به صورت سریالی منتشر خواهد شد و در ادامه به سراغ مکانهایی خواهیم رفت که از دیدهها محو شدند اما در دلها جاویدانند.